سرنوشت
روی آسفالت داغ خیابان ایستاد
ماشینی رد شد
مردی هراسان سبیلش را گاز زد
فرمان را چرخاند
دیر شد
فرمان به فرمان "سرنوشت"تکان نخورد
خونی کف خیابان ریخته شد
آه و نالهای از خانهای سرد بلند شد
به همین راحتی
به همین راحتی